-
ای کاش..
پنجشنبه 19 آذرماه سال 1388 10:58
به کدامین حق به کدامین جرم به کدامین عدالت به گناه آدم و حوا، محکوم به تحمل حبس ابد در میان این همه حسرت شدیم؟
-
تغییر
سهشنبه 17 آذرماه سال 1388 02:00
تغییری کوچک زین پس گاه و بی گاه های من در اینجا قرار میگیرند.
-
فردا
یکشنبه 15 آذرماه سال 1388 23:38
پاییز پاییزی دگر است، از جنس ماست، باید مانند آن برگها خش خش کرد و فریاد زد، زیر پای رهگذران باید خروشید، پای بی رحم عابران نباید از باغ بگذرد، بهار همین نزدیکی هاست..
-
دوست ندارم
یکشنبه 15 آذرماه سال 1388 03:30
آنقدر پاک باش که هیچ وقت نیاز به آن نباشد تو را از ذهنم پاک کنم.
-
افسوس
یکشنبه 15 آذرماه سال 1388 01:47
او که بهترینت است، روزی کاری می کند که منفورترینت میشود.
-
بگذر
دوشنبه 9 آذرماه سال 1388 19:24
برای رسیدن به سپیدی سپیده باید از سیاهی شب بگذری چراغ سبز شده حرکت کن...
-
هیس..!
دوشنبه 9 آذرماه سال 1388 17:38
من مانند همیشه و تا ابد در خود فرو میخورم عقده ی نا گفته های نگفتنی ام را...
-
پله ی موفقیت!! (ویژه از ما بهتران)
جمعه 6 آذرماه سال 1388 10:35
از هفت آسمان به زمین افتادیم، از هفت زمین به درون افتادیم، خدایا جای آزادی، زین پس دین را بگیر، تا زدست دین سرایان به جهنم نیافتادیم!
-
یکی از این دو
پنجشنبه 5 آذرماه سال 1388 01:40
وقتی عشقت دیوانه نیست، تو دیوانه ای چون آن ّعشقّ نیست!
-
بند، بند
سهشنبه 3 آذرماه سال 1388 13:11
اگر سکوتم از رضایت نیست ، شاید... چون دستم جز بند اوین، به جایی بند نیست!
-
(در اینجا) انسان = پسته
دوشنبه 2 آذرماه سال 1388 17:54
لب گشوده باشی می شکنندت، لب بسته باشی خورد می شوی!
-
حرف نگفته من
شنبه 30 آبانماه سال 1388 15:39
و تو چه دانی راز من چیست آنکه به سنگ گفتم ، آب شد و آنقدر چکید که صخره ای را سوراخ کرد..
-
باز یک سال تکراری
پنجشنبه 28 آبانماه سال 1388 16:20
در بهار به آرزو هایم فکر می کنم، در تابستان در راه رسیدن به آرزوهایم گام برمیدارم، پاییز را با خاطراتم سر می کنم، و در زمستان شاهد پرپر شدن همه آنها به شکل هاله ای نورانی سوگوارم.!
-
یک نوع لذت تکراری
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 22:54
تو را می بوسم گونه هایت سرخ می شود بعد فوتت می کنم آرام که شدی بار دیگر بوسه ای دیگر و گونه هایت سرخ می شود.. آنقدر تکرار می کنم تا دیگر گونه هایت سرخ نشود دیگر هیچ وقت گونه ات سرخ نمی شود، باید سراغ یکی دیگر بروم، فیلترت را در جاسیگاری می اندازم.
-
شاید..
سهشنبه 26 آبانماه سال 1388 21:39
از وقتی نگاهت را فروختی، صدایت برایم گنگ شده.. من چیزی برای فروش ندارم فروشنده تویی قیمت را بگو..
-
آسیاب به نوبت..
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1388 22:00
دنیا فقط دو روزه: یک روز که ما انقلاب کردیم، یک روز که نوبت انقلاب است
-
قصه ما..
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1388 15:09
مورچه های کارگر مثل خر کار می کنند، خرها از ملکه دستور می گیرند، ملکه خدایی می کند، خدا تنها شده، و من تنها، مورچه ای هستم در استعمار ملکه...