خـــــــــــــــز ا ن
پاییز هزار آغاز و هزار انتهاستخـــــــــــــــز ا ن
پاییز هزار آغاز و هزار انتهاستخزان من
من:
در یکی از همین روزهای پاییزی
پا در پاییزی دیگر گذاشتم
و در آستانه رها شدن
و دل سپردن به آزادی بادم..
و این دریچه ایست برای رهایی...
خزان زده ام تا پایان،
می خوابم زیر پوست این پاییز..
ادامه...
نظرسنجی
۱۰سال ازتولداین وبلاگ میگذرد..۱۰سالی که بچشم بهم زدنی گذشت وقراربودروزتولدش همان روزمرگش باشد،آیاچنین باشد(✓)یاخیر(-)؟
روزانه‌ها
همه- دلنوشته های آینور آینور
- اولین لبخند
- خاکستری سرد زمین.. دختر ماه
- نا گریز مجید
پیوندها
- شوکران
- یک دو سه خریدی! O_o! با روشی «سریع،امن ومطمئن» ، بدون رفتن به جایی از همونجا که نشستی و بدون پرداخت ۱تومن اضافه هم قبض‌های خونه رو پرداخت کن! واسه هرکی خواستی خطشو شارژکن، یا بسته های اینترنت و غیره بخر..
- کوریون کوریونه دیگه..!
- «خریدستون» چیه!؟ ! O_o! ✔️هم تو وقتت صرفه‌جویی کن، هم تو انرژیت، هم تو پولت، از همونجا که هستی میتونی حتابدون زحمت دادن بخودت برای واردکردن اعدادکارت شارژ و پرداخت هزینه ای اضافه خط خودتو یا دیگرانو بدون اینکه بفهمند شارژ کنی...
- مه غلیظ
- شارژر الکترونیکی ! O_o! بدون رفتن به جایی، از همونجا که نشستی و بدون پرداخت ۱ ریال اضافه خطتو شارژ کن، یا بسته های اینترنت و غیره بخر یا حتا قبض‌های خونه رو پرداخت کن! «سریع،امن،مطمئن»
- اعتراض پاییزی! این یه کوچ غم انگیز بودبه «بلاگ ای ار» بعد سالها از بلاگ اسکای.. بعد کاری که کرد...! -_-
مینیماله ها
- کوریون کوریونه دیگه..!
- ققنوس پرنده آتش
- علف هرز چیست؟
- مثل هیچ
دسته‌ها
ابر برجسب
باور روزگار اعتراض پاییزی یاد تو حسرت آشپزروزگار طولانی خواب عمیق آنها! ما من جاده های سعب العبور تلخ و شیرین رویای خط تیرهجدیدترین یادداشت‌ها
همه- کاش میدانستی.. کاش امشب همان شب باشد.. . کاش امشب طور دیگری تمام شود.. . کاش امشب آزادشوم، بندها پاره شوند.. . کاش دیگر این خواب، عمیق...
- آشپزروزگار۳ ! روی آشی که میبینم باز هم یک وجب روغن استـــ..!! نمیدانم مشکل از روزگار است، یا آن آشپزش!
- بود و نبود یکی بود یکی نبود غیر اون یکی دیگه هیچکی نبود.. اما اون بود و نبودا واسه قبلنا بود چون بعدش دیگه. حتا اونم نبود.
- هنوز در باورت نمیگنجد؟! حاضر میشوی همه چیزت را فدای آدمهایی کنی که حاضر می‌شوند, فدای همه چیزت کنند.. . از اعتقاد مسخره ات دست بردار، حتا، حتا...
- بلا استثنا...! فاصله تان را با آدمها حفظ کنید وقتی نزدیکشان شوی زخمی ات میکنند یا جسـمتــ.. را یا روحتـــ.. را یا قلبتـ.. را و هرچه...
- yars lates 24 با گرمای تلالو خورشید برپیکرش از خواب پرید! دیوانه وار و ناامیدانه در آسمان بدنبالش میگشتـــ.. . اما اثری از آن لطافت...
- گوشهایی با حکم در! گفته بودندم اگر توقعت را از آدمها کم کنی دیگر هیچوقت رفتارشان آزارت نمی دهد، اما یادم رفته بود بگویم مگر دست ماست؟!...
بایگانی
تقویم
آبان 1398| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | ||||
| 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
| 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
| 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
| 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
جستجو
آمار : 92254 بازدید
Powered by Blogsky
مانکنهای ولگرد!
این روزها فانوسهای دریایی خیابانی شده اند،
آنها مرتب در خیابانها دور خود می چرخند تا چیزی را به ساحلشان بکشانند،
قایق بادی، کشتی، یا یک لنج فرقی نمی کند!
کار فانوس دریایی چشمک زدن به کل دریاست!
وچه خوب میتونن کشتی های سرگردان را به ساحل آرامش برسونن!
و این کنایه تایید بود یا تکذیب؟
نوشتت زیبا بود ولی ملامت نهفتشو دوست ندارم.
پشت تمام این لبخندها وچشمکها زهرخنده بطوریکه وقتی بعشون نزدیک می شی می بینی چقدر فقر پرچمدار اینکاره تا لذت . ازون طرف مشتریان هم تو جامعه کور متعصب که همه چی قاطی مذهبه راه اصلیشونو گم کردند. راستش هیچوقت نمی تونم کسی رو ملامت کنم از بس اجبارهایی مثل جامعه خانواده فقر و... وجود داره.
مثال فانوس خیلی قشنگ بود ولی ملامت نهفته رو نیستم .من نمی تونم کسی رو محکوم کنم...
البته من هم قصد ملامت اون چیزی رو که تو در موردش صحبت می کنی رو نداشتم،
حرف من سوای فقر و اجبار بود،
اگر هم ملامتی بوده در شرایط مساوی و انتخاب آزادانه بوده،
وقتی که اینکار تبدیل به یک نوع تفریح و عادت هست!
سلام دوست من...
اشتباه فهمیدی کار فانوس دریایی اینه که هشدار بده اینجا ساحل صخره ایست آی کشتی ها نزدیکش نشین که به گل می شینین....
سلام
درسته،
اما این مانکنها گویا دقیقا کارشون همینه که جذب کنند و به گل بنشونند!
بعدا میام و مفصل میگم نظرمو....
چند بار خوندمش...نظرات رو هم همینطور....فکر میکنم دوستان منظورتو متوجه نشدن...
جدا از این متن...
مجید عزیز اینا که گفتی فقط یه توجیه هست برای سقوط به قعر لجن...و ما عادت کردیم برای همه چیز دست آویز پیدا کنیم...و چه بختی که جامعه مان بزرگترین دست آویز است!!!
من هم همینطور فهمیدم،
ولی در مورد دستاویز که کلا جامعه مون به اندازه کافی دستاویز داره دیگه!