من:
در یکی از همین روزهای پاییزی
پا در پاییزی دیگر گذاشتم
و در آستانه رها شدن
و دل سپردن به آزادی بادم..
و این دریچه ایست برای رهایی...
خزان زده ام تا پایان،
می خوابم زیر پوست این پاییز..
ادامه...
نظرسنجی
۱۰سال ازتولداین وبلاگ میگذرد..۱۰سالی که بچشم بهم زدنی گذشت وقراربودروزتولدش همان روزمرگش باشد،آیاچنین باشد(✓)یاخیر(-)؟
یک دو سه خریدی! O_o!
با روشی «سریع،امن ومطمئن» ، بدون رفتن به جایی از همونجا که نشستی و بدون پرداخت ۱تومن اضافه هم قبضهای خونه رو پرداخت کن! واسه هرکی خواستی خطشو شارژکن، یا بسته های اینترنت و غیره بخر..
«خریدستون» چیه!؟ ! O_o!
✔️هم تو وقتت صرفهجویی کن، هم تو انرژیت، هم تو پولت، از همونجا که هستی میتونی حتابدون زحمت دادن بخودت برای واردکردن اعدادکارت شارژ و پرداخت هزینه ای اضافه خط خودتو یا دیگرانو بدون اینکه بفهمند شارژ کنی...
شارژر الکترونیکی ! O_o!
بدون رفتن به جایی، از همونجا که نشستی و بدون پرداخت ۱ ریال اضافه خطتو شارژ کن، یا بسته های اینترنت و غیره بخر یا حتا قبضهای خونه رو پرداخت کن! «سریع،امن،مطمئن»
اعتراض پاییزی!
این یه کوچ غم انگیز بودبه «بلاگ ای ار» بعد سالها از بلاگ اسکای.. بعد کاری که کرد...! -_-
عاشق این نوشته شدم....به نظرت چی میشه اگه به مجسمه ها اعتقاد نداشته باشی اما هوس تنهایی هم نکنی...؟؟؟
این شبیه یه چیز نسبی اما مطلق مثل کمیت و کیفیت اگه از یکی کم بشه به اون یکی اضافه میشه و بلعکس، اما اینجا میشه گفت یا اینه یا اون حق انتخابی نیست به نظرم، اگه به مجسمه ها اعتقاد نداشته باشی مجبوری به تنهایی، و اگه دست از تنهایی بشوری باید یک مجسمه باشه فقط.
یه جورایی با اجباری که گفتی موافقم... اما باورت میشه که به هیچ مجسمه ای اعتقاد ندارم و اصلا ٬ اصلا هوس تنهایی نمیکنم؟؟؟ برای همینه که بعضی وقتها در خلاء نمیدانم ٬ رها میشم...
خب خیلی ها هوس تنهایی نمی کنند، اصلا شاید نیازی به هوس کردن نباشه ولی این خوبه که به مجسمه های انسان نما اعتقاد نداشته باشی، چون هر وقت دستت رو دراز کنی یه مجسمه پیدا میشه که از تنهایی جدات کنه،
و این انتخاب رهایی زیباست انتخاب اینکه مثل بقیه فکر نکنی و اسیر عروسکها و مجسمه ها نباشی..
سلام عزیزم تبریک می گم وبلاگت خیلی نازه مثل همیشه کارت عالیه به وبلاگ ما هم سر بزن علیرضا هم یکی از نویسنده های وبلاگمونه منتظرتمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
تفکر برانگیز بود!
کاش رستاخیز تفکر نزدیک بود
تا همه تفکر ها برانگیخته می شدند
نوشتم...
اگر این دلخوشی عشق نبود بار هستی چه سنگینتر می شد؟
اگر عشق
عشق بود
دلخوشی شیرین بود
سلام.فیلتر شدم.آدرس جدیدمو برات گذاشتم.سبز بمانی
در لباس جدید موفق باشی
خداونددعای آنانی را میشنود که میخواهند نفرت از آنها گرفته شود.اما به دعای آنانی که میخواهند از عشق بگریزند
ناشنواست
فکر می کنم متوجه منظور نوشته نشدی
اعتقاد ارام کنندست
ولی نه اعتقاد واهی..
عاشق این نوشته شدم....به نظرت چی میشه اگه به مجسمه ها اعتقاد نداشته باشی اما هوس تنهایی هم نکنی...؟؟؟
این شبیه یه چیز نسبی اما مطلق
مثل کمیت و کیفیت اگه از یکی کم بشه به اون یکی اضافه میشه و بلعکس،
اما اینجا میشه گفت یا اینه یا اون
حق انتخابی نیست به نظرم،
اگه به مجسمه ها اعتقاد نداشته باشی مجبوری به تنهایی،
و اگه دست از تنهایی بشوری باید یک مجسمه باشه فقط.
من اینطور می بینم..
معرکه بود.
لطفتون بود..
یه جورایی با اجباری که گفتی موافقم...
اما باورت میشه که به هیچ مجسمه ای اعتقاد ندارم و اصلا ٬ اصلا هوس تنهایی نمیکنم؟؟؟
برای همینه که بعضی وقتها در خلاء نمیدانم ٬ رها میشم...
خب خیلی ها هوس تنهایی نمی کنند، اصلا شاید نیازی به هوس کردن نباشه
ولی این خوبه که به مجسمه های انسان نما اعتقاد نداشته باشی،
چون هر وقت دستت رو دراز کنی یه مجسمه پیدا میشه که از تنهایی جدات کنه،
و این انتخاب رهایی زیباست
انتخاب اینکه مثل بقیه فکر نکنی
و اسیر عروسکها و مجسمه ها نباشی..
سلام عزیزم تبریک می گم وبلاگت خیلی نازه
مثل همیشه کارت عالیه
به وبلاگ ما هم سر بزن
علیرضا هم یکی از نویسنده های وبلاگمونه
منتظرتمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
لطف داری
ممنون
بر دیده منت
راستی عزیزم لینکت کردم توی وبلاگم
به اسم روزهای پاییزی
نظر لطفته
تشکر بی پایان