من:
در یکی از همین روزهای پاییزی
پا در پاییزی دیگر گذاشتم
و در آستانه رها شدن
و دل سپردن به آزادی بادم..
و این دریچه ایست برای رهایی...
خزان زده ام تا پایان،
می خوابم زیر پوست این پاییز..
ادامه...
نظرسنجی
۱۰سال ازتولداین وبلاگ میگذرد..۱۰سالی که بچشم بهم زدنی گذشت وقراربودروزتولدش همان روزمرگش باشد،آیاچنین باشد(✓)یاخیر(-)؟
یک دو سه خریدی! O_o!
با روشی «سریع،امن ومطمئن» ، بدون رفتن به جایی از همونجا که نشستی و بدون پرداخت ۱تومن اضافه هم قبضهای خونه رو پرداخت کن! واسه هرکی خواستی خطشو شارژکن، یا بسته های اینترنت و غیره بخر..
«خریدستون» چیه!؟ ! O_o!
✔️هم تو وقتت صرفهجویی کن، هم تو انرژیت، هم تو پولت، از همونجا که هستی میتونی حتابدون زحمت دادن بخودت برای واردکردن اعدادکارت شارژ و پرداخت هزینه ای اضافه خط خودتو یا دیگرانو بدون اینکه بفهمند شارژ کنی...
شارژر الکترونیکی ! O_o!
بدون رفتن به جایی، از همونجا که نشستی و بدون پرداخت ۱ ریال اضافه خطتو شارژ کن، یا بسته های اینترنت و غیره بخر یا حتا قبضهای خونه رو پرداخت کن! «سریع،امن،مطمئن»
اعتراض پاییزی!
این یه کوچ غم انگیز بودبه «بلاگ ای ار» بعد سالها از بلاگ اسکای.. بعد کاری که کرد...! -_-
ازش می پرسی نرخ تورم بالای 25 درصد رسیده، می خندد و می گوید جان من راست می گی؟ می گویی، مرد حسابی! کارگران کشور مدتهاست دستمزد نگرفتند و اعتصاب یقه آبی ها جدی است و اینها وقتی خیابان بیایند دیگر به خانه برنمی گردند، یعنی صاحب خانه نمی گذارد برگردند، می خندد و می گوید: جدی می گی؟ جان من! می گویی، پدر من! عزیز جان! ادارات کشور بطور کلی بعد از انتخابات ... بوس لالا، همه در کمای احمدی نژادی هستند و کسی کار نمی کند. قاه قاه می خندد و می گوید: شوخی نکن مامانم، بذار پیشت بمانم. می گویی، ببین! آقای محترم! بانکها بطور جدی مشکل دارند، و این مشکل فردا مملکت را نابود می کند، می فهمی؟ می خندد و می گوید: البانک و ماالبانک، و ما ادریک ما البانک! می گویم: ببین! می گوید: هان! می گویم: با این زیرپیراهن سردت نیست؟ می گوید: مگر هوا سرده؟ شک می کنم. سه تا از انگشت هایم را به او نشان می دهم و می گویم: اینها چند تاست؟ می گوید: بیست و پنج تا!نگاهی به چشمانش می کنم و می گویم: رفته بودی نیویورک، همه فحش می دادند، از سالن بیرون رفتند، کسی برایت دست نزد، ناراحت نشدی؟ می گوید: نیویورک خیلی بزرگه، من پنج بار رفتم. نگاهش می کنم، به نظرم بکلی قدرت تشخیص اش را دارد از دست می دهد. احمدی نژاد گفت: "هیچ موضوع غیرعادی در اقتصاد وجود ندارد". آگاهان گفتند: ولش کنید، ایشان قدرت تشخیص اش را از دست داده، متوجه نمی شود.
ازش می پرسی نرخ تورم بالای 25 درصد رسیده، می خندد و می گوید جان من راست می گی؟ می گویی، مرد حسابی! کارگران کشور مدتهاست دستمزد نگرفتند و اعتصاب یقه آبی ها جدی است و اینها وقتی خیابان بیایند دیگر به خانه برنمی گردند، یعنی صاحب خانه نمی گذارد برگردند، می خندد و می گوید: جدی می گی؟ جان من! می گویی، پدر من! عزیز جان! ادارات کشور بطور کلی بعد از انتخابات ... بوس لالا، همه در کمای احمدی نژادی هستند و کسی کار نمی کند. قاه قاه می خندد و می گوید: شوخی نکن مامانم، بذار پیشت بمانم. می گویی، ببین! آقای محترم! بانکها بطور جدی مشکل دارند، و این مشکل فردا مملکت را نابود می کند، می فهمی؟ می خندد و می گوید: البانک و ماالبانک، و ما ادریک ما البانک!
می گویم: ببین! می گوید: هان! می گویم: با این زیرپیراهن سردت نیست؟ می گوید: مگر هوا سرده؟ شک می کنم. سه تا از انگشت هایم را به او نشان می دهم و می گویم: اینها چند تاست؟ می گوید: بیست و پنج تا!نگاهی به چشمانش می کنم و می گویم: رفته بودی نیویورک، همه فحش می دادند، از سالن بیرون رفتند، کسی برایت دست نزد، ناراحت نشدی؟ می گوید: نیویورک خیلی بزرگه، من پنج بار رفتم. نگاهش می کنم، به نظرم بکلی قدرت تشخیص اش را دارد از دست می دهد. احمدی نژاد گفت: "هیچ موضوع غیرعادی در اقتصاد وجود ندارد". آگاهان گفتند: ولش کنید، ایشان قدرت تشخیص اش را از دست داده، متوجه نمی شود.
شما رو با افتخار لینک کردم. موفق باشید